در مقالۀ قبلی بخشی از مطالب مطرح شده توسط دکتر پاتریشیا کاگلین در کنفرانس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه نیومکزیکو را با شما در میان گذاشتیم. بخش نهم از این مجموعه مقالات را می‌توانید در ادامه مشاهده کنید:

نکاتی که لازم است به یاد داشته باشید

بر اساس مطالعاتی که بر روی تحقیقات انجام شده داشتم به این نتیجه رسیدم که هم اینکه شما به عنوان درمانگر چه کسی هستید و هم اینکه چه کاری انجام می‌دهید هر دو بر روی نتیجه کار شما تأثیر می‌گذارند. بنابراین، رشد شخصی ما و اینکه همیشه یاد بگیریم و مهارت‌های تخصصی کسب کنیم تا در کار خودمان به عنوان روان‌درمانگر اثرگذاری بیشتر و بیشتری داشته باشیم اهمیت دارد. مورد بعدی اینکه شواهد نشان می‌دهند تمرکز کردن، کمک به بیمار برای تجربه کردن هیجاناتش و کنار زدن دفاع‌ها کمک می‌کنند تا از درمان نتیجه بهتری بگیریم. علاوه بر این، لازم است که پذیرا و شنوای بازخوردهای بیمار باشیم و بعد از پایان یافتن درمان، لازم است که وضعیت بیماران خود را پیگیری کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم. ضبط کردن فیلم جلسات درمان، تماشا کردن آن فیلم‌ها و دریافت سوپرویژن نیز واقعاً می‌تواند به شما کمک کند که تا بیشترین حد ممکن در کار خود تأثیرگذار باشید.

تا اینجا شواهدی را بررسی کردیم که تحقیقات برایمان فراهم کرده بودند. از اینجا به بعد می‌خواهیم فیلم درمان یکی از مراجعان من را ببینیم که خودش می‌تواند شاهدی بر اثرگذاری این رویکرد درمانی باشد.

ارائه کیس بالینی

نحوه مداخله من در کار با بیمار خانمی که اسمش را گذاشته‌ام خانمی که فکر می‌کرد خیلی دیر شده را در این ویدیو مشاهده خواهید کرد.

او یک خانم ۶۹ ساله و مجرد است که پزشکش او را به من ارجاع داده بود. من در آن زمان در مرکز پزشکی جامع کار می‌کردم و قرار بود به مرخصی بروم. یکی از همکارانم که واقعاً پزشک بسیار فوق‌العاده‌ای است و به شدت در تعاملات بین فردی مهارت دارد در کار با این خانم به آخر خط رسیده بود و دیگر نمی‌دانست باید برای او چه کار کند. این همکارم با من تماس گرفت و واقعاً التماس می‌کرد و می‌گفت که لطفاً این بیمار را ویزیت کن. من در پاسخ گفتم من نمی‌توانم او را ببینم‌ من دارم به مرخصی می‌روم. او گفت اهمیتی نمی‌دهم حتی اگر شده فقط یک یا دو جلسه او را ببین. او مدام به من مراجعه می‌کند و تماس می‌گیرد و می‌خواهد وقت بگیرد؛ اما من حتی نمی‌توانم او را روی این موضوع متمرکز نگه دارم که بگوید مشکلی که بابتش مراجعه کرده چیست یا من چطور می‌توانم به او کمک کنم. این بیمار از هر دری سخن می‌گوید و منسجم حرف نمی‌زند. اگر کاری از دستت برمی‌آید لطفاً کمک کن. بنابراین، من گفتم خب یک امتحانی می‌کنم. شاید بتوانم او را سه یا چهار باری ببینم. بگذار تا ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم. ویدیویی که در اینجا تماشا می‌کنید، ویدیوی اولین جلسه درمان من با این خانم هست. همچنین، من از طریق درمانگر قبلی این بیمار متوجه شدم که او در تمام طول عمر خود مدل‌های درمانی خیلی مختلفی را امتحان کرده و تحت درمان بوده اما با هیچ‌کس نتوانسته درمان خود را پیش ببرد و همیشه درمانش را متوقف کرده و هرگز نتوانسته کمکی بگیرد.

نحوه کار با بیمار

امیدوارم که در این ویدیو برخی از عوامل اختصاصی را که از آنها صحبت کردیم مشاهده کنید. همچنین ببینید که این بیمار از همان ابتدای درمان انواع بسیار مختلفی از دفاع‌ها را به کار می‌برد. او واضح و مشخص صحبت نمی‌کند و خودش را به خوبی معرفی نمی‌کند. من دفاع‌های او را مسدود می‌کنم و او را تشویق به این می‌کنم که با من در این کار متحد شود و همکاری کند و با این کار به بخش سالم وجود او متوسل می‌شوم. علاوه بر این، من طی جلسه درمان با این خانم همیشه مراقب میزان اضطراب او هستم و وقتی به اضطراب او توجه می‌کنیم، اضطراب او به شدت بالا می‌رود و وارد کانال آشوب شناختی می‌شود و او می‌گوید که سرش دارد گیج می‌رود.

مدیریت اضطراب

فکر می‌کنم شما در این ویدیو ببینید که مداخله می‌کنم تا اضطراب او را به سطحی کاهش دهم که بتواند آن را مدیریت کند؛ تا جایی که بتواند این اضطراب به شکل تنشی در بدن خود تجربه کند و وقتی این اتفاق افتاد، از او دعوت می‌کنم تا احساسات انتقالی‌ای را تجربه و ابراز کند که هنگام وارد شدن به اتاق درمان این احساسات را داشت؛ احساساتی که واقعاً داشتند اضطراب و مکانیسم‌های دفاعی را در او بیدار می‌کردند.

بنابراین، به نظرم می‌رسد که اینها سه مداخله خاصی هستند که آنها را به کار می‌برم تا از این طریق تلاش کنم که راه برقراری ارتباط با او را هموار کنم و با او یک اتحاد درمانی شکل دهم. او نتوانسته بود که با درمانگران قبلی خود این اتحاد درمانی را شکل دهد.

تجربه احساس و مسدود کردن دفاع‌ها

خب امیدوارم که در این ویدیو ببینید و من هم خیلی دوست دارم که از شما بشنوم که آیا توانستید استفاده از برخی تکنیک‌های خاص و عواملی را ببینید که کمک کردن با این خانم ارتباط برقرار کنم و از دیوار دفاعیش عبور کنم و به انبوهی از احساس درد و غیظی که در دلش داشت دست پیدا کنم؛ غیظ و دردی که این خانم در تمام طول عمرش داشته. این خانم داشت در طول جلسه به کلی می‌خندید و من فکر می‌کنم اصلاً در مورد چیز خنده‌داری صحبت نمی‌کردیم. برعکس، موقعیت بسیار غم‌انگیز بود؛ اما من فکر می‌کنم اینکه این خانم انقدر از دفاع‌های بدوی استفاده می‌کرد، باعث می‌شود که ما مضطرب شویم و بعد در طی چند دقیقه، می‌بینیم که این دیوار دفاعی برداشته می‌شود و ما به راحتی می‌توانیم با او ارتباط برقرار کنیم؛ به طوری که راحت احساسش را ابراز می‌کند و به من می‌گوید که می‌خواهد صورتم را گاز بگیرد و این حرفش به ما نشان می‌دهد که او با چه مسائل دشواری دست و پنجه نرم می‌کرده و چقدر راحت می‌توانسته با هر کسی ارتباط برقرار کند؛ چون این چیزی است که شما او را با آن مواجه می‌کنید.

حداقل وقتی توانستیم این قسمت از وجود او را درک کنیم می‌توانیم به تدریج یک اتحاد درمانی همکارانه با او شکل دهیم. ما توانستیم متوجه شویم وقتی که او داشته بزرگ می‌شده داستانی که برایش اتفاق افتاده از چه قرار است و توانستیم بفهمیم که زندگی کنونی او چگونه است.

برای مطالعۀ ادامۀ این مطلب، منتظر مقالات بعدی باشید