رویای بیلی

(مثالی برای استفاده از رویا در درمان روانکاوانه، یک مطالعه موردی)

تمهیدات

بیلی جوانی 25 ساله و کارگری ماهر در یک واحد اقتصادیست. او حدود 5 سال است که با دختری در رابطه است و می‌خواهد با او ازدواج کند. او مردی راستگو، متواضع و دارای موهبت هوش بالای ذاتی است.

او بابت خوابی که دیده بود و درخواستش از من برای تحلیل رویا نزد من آمده بود. بیلی می‌دانست که من با روانکاوی و تحلیلگری سر و کار دارم و خواب‌ها را تحلیل می‌کنم و از عمق وجودش از من کمک میخواست. او مدتی بود که متوجه تغییرات نگران کننده‌ای در زندگی‌اش شده بود. از یک مرد شجاع که به قدرت بدنی خود افتخار می‌کند حالا تبدیل به فردی ترسو، افسرده و بسیار گیج شده بود.

بیشتر بخوانید

رویا در عصر همه گیری : بخش دوم

تمهیدات

قرنطینه 2020 اولین باری نبود که دیدنِ رویاهای واضح شروع به رایج‌تر شدن کرد. این نوشته دومین از سلسله مطالب مرتبط با رویاها در عصر همه‌گیری و ادامه ی مطلب قبلی با عنوان” پس مانده‌های روز” می‌باشد. در ادامه ضمن بررسی دومین فیلم از این پروژه روانکاوانه؛ به بررسی تاریخی این پدیده که چگونه رویداد‌های ناگوار منجر به ظهور و بروز رویاهایی شدیدتر می‌شود می‌پردازیم.

رایشِ سوم رویاها

چارلوت برت، نویسنده‌ی آلمانی، در کتاب رایش سومِ رویاها[1] به جمع آوری و بررسی رویاهای کسانی که در زمان رایش سوم زندگی می‌کردند پرداخت. او پیشنهاد می‌دهد که در محیط‌های بسیار پرتنش، هنگامی که واقعیت در آستانه تبدیل شدن به یک کابوسِ زنده است ، رویاها یک ثبتِ لرزه نگارانه از تاثیرآن به ساحت روان فراهم می‌آورند. اما این خاطراتِ شبانه، مستقل از اراده‌ی هشیارِ نویسنده‌شان نوشته می‌شوند. یعنی رویابین طیِ یک فعالیت هشیارانه و ارادی رویاهایی که شبانه به آغوش آن می‌غلتد را نمی‌سازد.

ویلفرد بیون[2] و رویاها

قرنطینه‌ی سراسری یک تجربه‌ی کابوس گون برای بسیاری از انسان‌ها بوده است و این پروژه تاثیرات چشمگیرِ آن بر تجربیات مردم از رویاهایشان را نمایان می‌کند. ولیفرد بیون، که یکی از نجات یافتگان جنگ جهانی اول و پاندمی 1918 بود؛ فکر می‌کرد رویاها از ما در برابر دیوانگی محافظت می‌کنند. رویا دیدن به ما امکان پردازش تجاربِ احساساتی را می‌دهد که در صورت فقدانِ آن از پا در می‌آمدیم. اگر تجارب احساسی ما بیش از ظرفیتِ توانایی ما برای رویا دیدن باشد، ما نه خواب درستی خواهیم داشت و نه هشیاری کاملی در زمان بیداری. هنگامی که چنین اتفاقی می‌افتد ما خود را در وضعیت روانی ای پیدا می‌کنیم که نمی‌توانیم از آن فرار کنیم؛ گویی در کابوسی گیر کرده‌ایم که نمیتوانیم از آن بیدار شویم.

فروید و درک ما از ناهشیار

برخی از رویاهایی که در طی این پروژه جمع آوری شده‌اند، نماد تلاش ذهن برای بستن در به روی این آشفتگی هاست: “چه اتفاقی داره میوفته؟ چه اتفاقی داره میوفته؟ چه اتفاقی داره میوفته؟”.
گرچه مابقی رویاها ممکن است درهایی به چیزهایی که از آن وحشت داریم باز کنند.

ایده‌های فروید در مورد ذهن انسان یک انقلاب اساسی در نحوه‌ی نگرش ما به خودمان به وجود آورد. در جایی او ایگو را با راکبی مقایسه می‌کند که مجبور است به سمتی برود که مرکبش انتخاب می‌کند. ناهمواری‌ها و تنش‌های هیجانی‌ای که ما در طول همه گیری تجربه کرده‌ایم یاد آور همان چیزیست که فروید پیشتر بر آن تاکید کرده بود : ” ایگو ارباب خانه‌ی خود نیست!”. رویاهای ما علاوه بر ثبت مبارزه ما با موقعیت‌های دشوارِ بیداری، بیان کننده‌ی همان نکته ی دردناکیست که فروید مطرح کرده بود.

اما شاید رویا‌ها علاوه بر این، بتوانند به ما کمک کنند با آن موقعیت های بغرنج کنار بیاییم.
ادامه دارد…

پی نوشت نخست: نام نقاشی، ” خاطره، 1948″[3]  اثر رنه مگریت نقاش سورئالیست بلژیکی است. سر قطع شده یک مجسمه که ظاهراً خون ریزی دارد، یک زنگ و یک شاخه گل رز اولین قطعاتی است که در این نقاشی توجه را به خود جلب می‌کند. با توجه به عنوان اثر (خاطره) تداعی معنی داری بین خون‌ریزی از پیشانی مجسمه و خاطراتی دردناک می‌توان متصور شد. حضور گل رز و قرمزی خون موجود در نقاشی میتواند نمادی از عشق یا خطر تلقی بشود.(گویی خاطره ای که در حال نشط کردن است خاطره ای خطرناک، ممنوعه، دردناک و عاشقانه است!) رنگ قرمز به پیشانی مجسمه چسبیده، مثل خاطراتی که به سادگی قابل حذف نیستند.
پی نوشت دوم: تصورِ کارکرد رویا به مثابه ی ابزاری برای تسلط بر موقعیت‌های بغرنج و بسیار تنش‌زای بیداری حین نگارش این متن تداعی کننده‌ی نقاشی فوق بود و با در نظر داشتن این ارتباط می‌توان برای فهم بیشتر متن به نقاشی و برای فهم بیشترِ نقاشی به متن مراجعه کرد.

لینک مشاهده‌ی دومین فیلم این پروژه:
https://pep-web.org/browse/document/PEPGRANTVS.001.0016A

#رویا_در_عصر_همه_گیری #خاطرات_شب #ویلفرد_بیون #فروید #تفسیر_رویا #تفسیر_خواب #خاطرات_شب #رایش_سوم_رویاها


[1] third reich of dreams , by Charlotte Beradt

[2]  wilfred bion

[3] memory 1948

بیشتر بخوانید