تلاش برای دیوانه کردن دیگری (1)

تمهیدات

“تلاش برای دیوانه کردن دیگری- یک عنصر در سبب شناسی و رواندرمانی اسکیزوفرنیا”[1] ؛ عنوان مقاله ای به قلم هارولد سیرلس[2] روانکاو مطرح آمریکایی می‌باشد که در این نوشتار تلاش داریم نگاه مختصری به آن بی‌اندازیم.

هارولد سیرلس، یک روانکاو فوق العاده و بحث برانگیز بود که به مدت 15 سال روی بیماران بستری در چستنات لاج[3] کار میکرد. چستنات لاج یک بیمارستان روانی شناخته شده در راکویل مریلند بود که در آن بیمارانی که از بیماری های مزمن روان رنج می‌بردند بستری می‌شدند. بسیاری از بیمارانی که دکتر سیرلس با آنها کار میکرد در دهه 50 و 60 تشخیص اسکیزوفرنیا گرفته بودند. هرچند برخی از آنها احتمالا شاخص های مدرن بیماری‌های سایکوتیک را نیز داشتند، اما بسیاری از آنها از دردهای پیچیده پس از سانحه و اختلالات تجزیه‌ای مشابه رنج می‌بردند. در یک نگاه کلی بسیاری از کسانی که او با آنها کار می‌کرد متحمل یک ترومای رشدی، سواستفاده، یا غفلت و بی توجهی مشهود در تاریخچه زندگی خود بوده‌اند.

نگاه و بینش عمیق سیرلس در مورد ساختار روان به شدت ارزشمند است. نوشته های او فراوان و در عین حال بسیار تکنیکی و تخصصی‌اند.

بیشتر بخوانید

رئوس روانکاوی (فروید، 1940)

معرفی و بررسی مختصر

مقاله رئوس روانکاوی نوشته ی زیگموند فروید، خلاصه و جمع بندی مفیدی از مفاهیم و بنیان های اصلی نظریه روانکاوی می‌باشد. این مقاله‌ی نسبتاً مفصل شامل نه فصل می‌باشد که در ادامه به بررسی مختصر این فصل ها میپردازیم و برای مطالعه بیشتر میتوانید به متن اصلی مقاله که به پیوست آمده است مراجعه کنید.

بیشتر بخوانید

من یک مراجع از دست داده ام

تمهیدات

“یه سئوال عجیب: من امروز مراجعی داشتم که تصمیم گرفت جلسات درمانش با من رو تموم کنه و در واقع بهم گفت که کمک من براش مفید بوده و بهش کمک کرده که بتونه با احساس خشمش بیشتر در تماس باشه و حد و مرزهای درستی رو برای دیگران در مورد خودش تعیین کنه.( قبل از این خشمش رو به سمت درون بر میگرداند و از این امر شاکی بود). و پایان دادن رابطه درمانی توسط وی در این زمان، هم نشانه ی اینست که چیزی در رابطه ی ما برای او مناسب و درست نبوده و هم اینکه الان تونسته عصبانیت رو احساس کنه و بگه “نه! من تمومش میکنم!”  نظر شما راجع به این ارتباط چیه؟

-یک سئوال مهم از طرف یکی از مخاطبان من!-

پاسخ جان فردریکسون

من اگه بجای تو باشم؛ خوشحال میشم که اون تونسته قاطعیت خودش رو پیدا کنه، اما همزمان ناراحت هم میشم که چیزی در رابطه ما مشکل داشته و اون با من دربارش حرف نزده تا بتونیم مشکلی که داریم رو مخاطب قرار بدیم و حلش کنیم. چرا که داشتن این توانایی یه مهارت ارتباطی خیلی مهمه. و از این هم ناراحت میشم که متوجه مشکل موجود در رابطه مون نشدم و بهش نپرداختم. برام حتما این سئوال پیش میاد که نقطه ی کور من چی بوده؟ چی رو تو رابطه مون متوجه نشدم؟

پاسخِ کسی که سئوال رو پرسیده بود:

” نظر شما واقعا منو تحت تاثیر قرار داد. من راستش واقعا در این باره ناراحتم و واقعا نمیفهمم چرا مراجع جلسات رو ترک کرده؛ با اینکه احساس میکردم رابطه درمانی خوبی شکل گرفته بینمون. آیا این روش خوبیه که فیلم ضبط شده جلسه آخر رو بررسی کنم تا نقطه کورم تو این رابطه رو پیدا کنم؟
حالا جلسه آخر رو دیدم- الان به وضوح محتوای زنده در لحظه جلسه مبنی بر فکرهای بیمار درباره ترک کردن دوست دخترش یا واکنش نشون دادن به کسانی که بهش گوش نمیدن رو متوجه میشم. گرچه من احساسات انتقالی رو کاوش میکردم، ولی به طور مشخص ازش درباره اینکه به چه روشی داره به ترک کردن رابطه ما فکر میکنه سئوال نکردم.  یا اینکه آیا حس میکنه من هم مثل بقیه بهش گوش نمیدم؟ پس شاید من باید این پیام ها و سیگنال‌های اخیر رو واضح تر و دقیق تر کنکاش میکردم و کاوش کردن احساسات انتقالی به تنهایی کافی نبوده؟درسته؟

پاسخ جان فردریکسون:

آفرین! تو پیداش کردی! اون داشته به ترک کردن دوست دخترش( تلویحاً تو!) فکر میکرده چون فکر میکرده تو بهش گوش نمیدی. حالا دوباره گوش کن. ببین اون فکر میکرده بقیه به چی گوش نمیدادن؟ کاوش کردن احساسات انتقالی همه ی مشکلات دنیا رو حل نمیکنه. فقط در جای خودش به اندازه ی خودش مفیده. اما اگه بیمار حس میکنه تو بهش گوش نمیدی و نمیشنویش، پرس و جو از احساساتی که نسبت به تو داره فقط میتونه این حس که تو داری بیشتر طبق پروتکلِ خودت پیش میری تا شنیدن حرفای اون رو تقویت کنه. پس به طرز غیرقابل انتظاری کاوش احساسات انتقالی شورش ناهشیار علیه اتحاد درمانی رو بدتر میکنه.

توصیه پایانی

اولین کتاب درمانی من؛ به اسم رواندرمانی روانپویشی، دو فصل درباره چگونگی گوش کردن به محتوایِ زنده در لحظه جلسه دارد. اگه اون فصل ها رو بخونی، تواناییت در شنیدن ناهشیارِ بیمار رشد میکنه. وقتی بتونی این سرنخ ها رو در آینده ببینی، نرخ از دست دادن مراجع‌هات به طرز چشمگیری کاهش پیدا میکنه.

بیماران تقریبا همیشه قبل از اینکه درمان رو ترک کنن به صورت نمادین به ما میگن که میخوان درمان رو متوقف کنن. البته من هم همچین اشتباهی رو قبلا مرتکب شدم پس تو هم میتونی به کلوب من به نام ” اشتباه کنندگان!” بپیوندی و این توانایی شنیدنِ محتوایِ زنده در لحظه رو مثل من تقویت کنی و درمانگر ماهرتری بشی.

بیشتر بخوانید

می خوام خودمو بکشم! (جان فردریکسون)

تمهیدات

اگر کسی به ما بگوید که “می‌خواهم بمیرم!” مداخله ما چه باید باشد؟

به عقیده من پشت میلِ به خودتخریبی یک خشم نهان نسبت به ابژه‌های مختلف وجود دارد. و این خشمِ سرکوب شده و بدونِ مزاحم تبدیل به خودتخریبگری می‌شود؛ زیرا فرد خود را تنبیه می‌کند که نمی‌تواند خشم خود را به افرادی که به او آسیب زده‌اند نشان دهد و فکر می‌کند که مستحق مرگ است.

مداخلات پیشنهادی

بیشتر بخوانید

راهنمای تشخیصی روان پویشی(PDM)

چندین دهه است که بسیاری از پزشکان، به ویژه درمانگران روان‌پویشی و انسان‌گرا، در برابرتشخیص و طبقه بندی مقاومت می کنند، سیستم های طبقه بندی تشخیصی در عمل روانپزشکی به طور گسترده در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرند، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روان شناختی (DSM) و طبقه بندی آماری بین المللی بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامت (ICD) از دیدگاه روانکاوی بسیار دور هستند.

بیشتر بخوانید

سوپرویژن روانکاوانه

تمهیدات

نانسی مک ولیامز با تکیه بر انبوهی از تجربیات و دانش نظری و پژوهشی، در این کار بسیار ارزنده و مفید دیدگاه جدیدی از سوپرویژن روان پویشی را ارائه می‌دهد.

مک ولیامز در این کتاب نقش سوپروایزر در: گسترش توانایی‌های بالینی درمانگر، ارائه پشتیبانی، کمک به تدوین و نظارت بر اهداف درمانی و ارائه اطلاعات در مورد معضلات اخلاقی را بررسی میکند.


این کتاب پر است از مثال های بالینیِ شفاف که مخاطب آن هم سوپرویژن های فردیست و هم سوپرویژن های شخصی.
همچنین در این کتاب توجه ویژه ای به هدایت پویایی های شخصیت، عدم تعادل قدرت و ابعاد مختلف گوناگونی در دو گانه‌ی سوپرویژن(بین سوپروایزر و دریافت کننده سوپر ویژن) شده است. آموزه های مک ولیامز در این کتاب هم بر شاگردان و هم بر مربیان متمرکز است تا  این رابطه ( بین مربیان و شاگردان ) به عنوان یک منبع همیشگی در یادگیری و رشد حرفه ای به بهینه ترین صورت ممکن شکل بگیرد.

بیشتر بخوانید

رویای بیلی

(مثالی برای استفاده از رویا در درمان روانکاوانه، یک مطالعه موردی)

تمهیدات

بیلی جوانی 25 ساله و کارگری ماهر در یک واحد اقتصادیست. او حدود 5 سال است که با دختری در رابطه است و می‌خواهد با او ازدواج کند. او مردی راستگو، متواضع و دارای موهبت هوش بالای ذاتی است.

او بابت خوابی که دیده بود و درخواستش از من برای تحلیل رویا نزد من آمده بود. بیلی می‌دانست که من با روانکاوی و تحلیلگری سر و کار دارم و خواب‌ها را تحلیل می‌کنم و از عمق وجودش از من کمک میخواست. او مدتی بود که متوجه تغییرات نگران کننده‌ای در زندگی‌اش شده بود. از یک مرد شجاع که به قدرت بدنی خود افتخار می‌کند حالا تبدیل به فردی ترسو، افسرده و بسیار گیج شده بود.

بیشتر بخوانید

آزمون گیری و آزمون های روان شناختی

یک ربع بیشتر تا شروع آزمون باقی نمانده و من در آستانه ی درب ورودی دانشگاه هستم. یکی از عوامل اجرایی در حالی که زیر ِلب غرولند می کند، به من زل زده تا تشخیص دهد کارت آزمونی که دستش داده ام متعلق به من است یا نه. بالاخره اجازه می دهد وارد شوم. با گام هایی تند به سمت محل امتحان می روم. مثل همیشه دیرم شده است. به سمت تابلویی که چند برگه روی آن نصب شده و عده ای دورش حلقه زده اند، حرکت می کنم. اطلاعات برگه ها نشان می دهند که محل امتحانم در طبقه سوم است. دو دقیقه مانده به هشت، صندلی شماره 980631 را پیدا کرده و می نشینم. صدای تلاوت قرآن می آید. این یعنی چند لحظه بیشتر تا شروع آزمون نمانده. چشم هایم را می بندم و نفس عمیقی می کشم؛ باید تمرکز کنم.

بیشتر بخوانید

آزمون سواپ – ارزیابی جامع روانشناختی شخصیت

ارزیابی شخصیت ذهن ما را به سمت آزمون­‌هایی می‌­برد که فرد خودش با قلم و کاغذ، احوالات خود را گزارش می‌­دهد. سپس بر اساس خودگزارش­‌دهی فرد، رگه­‌های شخصیتی او استنباط می‌­شود. مشکلی که در این روش­‌ها وجود دارد این است که گاهی اوقات، استنباطی که فرد از خودش دارد با این­که بقیه چه درباره او می‌­دانند بسیار متفاوت است.

بیشتر بخوانید