مراجع و تکنیک های یک روزه
گفتگوی مراجع
صدای تق تق در به گوش رسید، مراجع به اتاق درمان وارد شد و در حالی که لبخند تلخی بر لب داشت خودش را معرفی کرد. با قامت تکیده و بدنی آویزان به طرف مبل حرکت کرد و به آرامی نشست. چهره ی خسته ای داشت، گویی توان صحبت و گفتگو را نداشت. لحظاتی سکوت سنگینی اتاق را فرا گرفت تا اینکه مراجع با آه سوزانی این سکوت را شکست و گفت: خانم دکتر من به ته خط رسیدم. از این همه ظلمی که بقیه بر من اعمال می کنند خسته شدم، احساس می کنم به بن بست رسیدم و دیگر قادر به ادامه ی زندگی نیستم. لطفاً به من راه حلی دهید تا از این برزخی که در آن اسیر هستم، نجات یابم. سالهاست که به درمانگران زیادی مراجعه کردم و همگی راهکارهایی به من ارائه کردند، اما من نتوانستم به بهبودی دست یابم.
همدلی: کوهات؛ نگاهی متفاوت به مفهومی کلیشه ای
عموما در حوزه ی روان شناسی به تجربه ی درکِ افکار، احساسات و شرایط فرد از دید خود او، همدلی گفته می شود. در بافت اجتماعی، همدلی موجبات پرداختن به امور نوع دوستانه و اقدامات مشفقانه را فراهم می آورد و ارتباط افراد را با یکدیگر تسهیل می کند. این مفهوم در فضای درمانی هم کاربرد دارد و در رویکردهایی چون رویکرد شناختی – رفتاری در قالب انعکاس احساس مورد بحث قرار می گیرد. انعکاس احساس به این معنی است که مثلا درمانگر احساس ِغم بیماری را که در مورد از دست دادن فرزندش صحبت می کند، به صورت عباراتی مثل «شرایط سختی داشته اید و به نظر غمگین می رسید» بازتاب می دهد. به عبارت دیگر، عموما همدلی، معطوف به بیمار بوده و جزئی از تکنیک های مورد استفاده در پروسه درمان محسوب می شود. با وجود این، نظریه پردازی به اسم هاینز کوهات، نظری متفاوت در مورد آن دارد.
عشق و سکس
سائق جنسی و نظریه ی کلاین
از دیرباز نیاز به سکس و میل جنسی ریشه در وجود انسان داشته است. از طرفی این سائق همواره فرد را در جهت ارضاء خود تحت فشار قرار داده و گاهی مشکلاتی را برای فرد به وجود آورده و از طرفی از دیرباز یک تابو در نظر گرفته شده است. شاید این سوال برای شما پیش آید که چرا میل جنسی را به نام غریزه ی جنسی عنوان نکردیم و از واژه ی سائق استفاده کردیم. بنا بر گفته ی فروید پدر علم روانکاوی در انسان غریزه وجود ندارد، آن چیزی که ما در انسان به عنوان میل جنسی میشناسیم با واژه ای تحت عنوان سائق مشخص می شود. سائق دو ویژگی دارد: موضوع یا ابژه ی مشخصی ندارد و معلوم نیست که چه وقت ارضاء شود. سائق جنسی از ابتدا در فرد وجود دارد و ارضاء این سائق با دشواری هایی همراه است.
اعتیاد از منظر روانکاوی
روانکاوی ، نوعی نظریه، روش درمان و دیدگاهی در مورد انگیزه های انسان به شمار می رود. نگاه این دیدگاه به سمت انگیزه ها و تمایلات آگاهانه و سرکوب شده به صورت ناخودآگاه می باشد.
نظریه سیستماتیک فروید
فروید با ارایه رویکردی سیستماتیک نشان داد که چگونه زندگی روانی ما به طور ناهشیار بر دیدگاه ما از جهان تاثیر می گذارد. در این نظریه سیستماتیک کارکردهای ذهن به سه بخش تقسیم می شود: 1. ایگو (که توسط “اصل واقعیت” اداره می شود) 2. سوپرایگو (وجدان، تعهد گاهی اوقات بسیار سفت و سخت به قوانین جامعه) 3. نهاد (میل به لذت، زودتر از دیرتر)
احساس گناه ؛ ترمیم یا تخریب؟
انسان موجودی منطقی است یا احساسی؟
بسیار منطقی است اگر که بگوییم همۀ انسانها به دنبال موفقیت هستند و از شکست گریزان؛ اما این فقط تصوری منطقی است. ما بارها خودمان را به خاطر اضطرابهای درونی و تصورات و ادراکات غیر واقعیمان، شکست میدهیم، رنج میکشیم و خود را از رضایت و سلامت روان دور میکنیم. انگار که یک نیروی تنبیهگر درونی ما را وادار به تکرار رنجهای قبلمان میکند. مدام سعی بر جبران ناکامیهای خود داریم اما دوباره همان روابط و همان رفتارها را با خود سر میگیریم. این نیروی تنبیهگر درونی ما موتور محرکی دارد به نام احساس گناه سرکوب شده که از احساسات متعارض ما برمیخیزد. در واقع اگر به این احساس در ناهشیارمان آگاه نشویم، خود را به صورت نیرویی مخرب در روانمان آشکار میسازد.
دلبستگی
نیاز دلبستگی ، نیاز به دل بستن به یک دیگری مهم
دلبستگی ما را به یاد دل بستن می اندازد. انگار در درون همه ی انسان ها نیازی وجود دارد تا پیوندی عاطفی و نزدیک را با یک دیگریِ مهم برقرار کنند. شايد مهمترين نيازي كه يك كودك در بدو تولد داشته باشد، نياز به رابطه با يك مراقب است. به این دليل است که نياز دلبستگی در انسان اهميت بسياري دارد.
رویا در عصر همه گیری : بخش دوم
تمهیدات
قرنطینه 2020 اولین باری نبود که دیدنِ رویاهای واضح شروع به رایجتر شدن کرد. این نوشته دومین از سلسله مطالب مرتبط با رویاها در عصر همهگیری و ادامه ی مطلب قبلی با عنوان” پس ماندههای روز” میباشد. در ادامه ضمن بررسی دومین فیلم از این پروژه روانکاوانه؛ به بررسی تاریخی این پدیده که چگونه رویدادهای ناگوار منجر به ظهور و بروز رویاهایی شدیدتر میشود میپردازیم.
رایشِ سوم رویاها
چارلوت برت، نویسندهی آلمانی، در کتاب رایش سومِ رویاها[1] به جمع آوری و بررسی رویاهای کسانی که در زمان رایش سوم زندگی میکردند پرداخت. او پیشنهاد میدهد که در محیطهای بسیار پرتنش، هنگامی که واقعیت در آستانه تبدیل شدن به یک کابوسِ زنده است ، رویاها یک ثبتِ لرزه نگارانه از تاثیرآن به ساحت روان فراهم میآورند. اما این خاطراتِ شبانه، مستقل از ارادهی هشیارِ نویسندهشان نوشته میشوند. یعنی رویابین طیِ یک فعالیت هشیارانه و ارادی رویاهایی که شبانه به آغوش آن میغلتد را نمیسازد.
ویلفرد بیون[2] و رویاها
قرنطینهی سراسری یک تجربهی کابوس گون برای بسیاری از انسانها بوده است و این پروژه تاثیرات چشمگیرِ آن بر تجربیات مردم از رویاهایشان را نمایان میکند. ولیفرد بیون، که یکی از نجات یافتگان جنگ جهانی اول و پاندمی 1918 بود؛ فکر میکرد رویاها از ما در برابر دیوانگی محافظت میکنند. رویا دیدن به ما امکان پردازش تجاربِ احساساتی را میدهد که در صورت فقدانِ آن از پا در میآمدیم. اگر تجارب احساسی ما بیش از ظرفیتِ توانایی ما برای رویا دیدن باشد، ما نه خواب درستی خواهیم داشت و نه هشیاری کاملی در زمان بیداری. هنگامی که چنین اتفاقی میافتد ما خود را در وضعیت روانی ای پیدا میکنیم که نمیتوانیم از آن فرار کنیم؛ گویی در کابوسی گیر کردهایم که نمیتوانیم از آن بیدار شویم.
فروید و درک ما از ناهشیار
برخی از رویاهایی که در طی این پروژه جمع آوری شدهاند، نماد تلاش ذهن برای بستن در به روی این آشفتگی هاست: “چه اتفاقی داره میوفته؟ چه اتفاقی داره میوفته؟ چه اتفاقی داره میوفته؟”.
گرچه مابقی رویاها ممکن است درهایی به چیزهایی که از آن وحشت داریم باز کنند.
ایدههای فروید در مورد ذهن انسان یک انقلاب اساسی در نحوهی نگرش ما به خودمان به وجود آورد. در جایی او ایگو را با راکبی مقایسه میکند که مجبور است به سمتی برود که مرکبش انتخاب میکند. ناهمواریها و تنشهای هیجانیای که ما در طول همه گیری تجربه کردهایم یاد آور همان چیزیست که فروید پیشتر بر آن تاکید کرده بود : ” ایگو ارباب خانهی خود نیست!”. رویاهای ما علاوه بر ثبت مبارزه ما با موقعیتهای دشوارِ بیداری، بیان کنندهی همان نکته ی دردناکیست که فروید مطرح کرده بود.
اما شاید رویاها علاوه بر این، بتوانند به ما کمک کنند با آن موقعیت های بغرنج کنار بیاییم.
ادامه دارد…
پی نوشت نخست: نام نقاشی، ” خاطره، 1948″[3] اثر رنه مگریت نقاش سورئالیست بلژیکی است. سر قطع شده یک مجسمه که ظاهراً خون ریزی دارد، یک زنگ و یک شاخه گل رز اولین قطعاتی است که در این نقاشی توجه را به خود جلب میکند. با توجه به عنوان اثر (خاطره) تداعی معنی داری بین خونریزی از پیشانی مجسمه و خاطراتی دردناک میتوان متصور شد. حضور گل رز و قرمزی خون موجود در نقاشی میتواند نمادی از عشق یا خطر تلقی بشود.(گویی خاطره ای که در حال نشط کردن است خاطره ای خطرناک، ممنوعه، دردناک و عاشقانه است!) رنگ قرمز به پیشانی مجسمه چسبیده، مثل خاطراتی که به سادگی قابل حذف نیستند.
پی نوشت دوم: تصورِ کارکرد رویا به مثابه ی ابزاری برای تسلط بر موقعیتهای بغرنج و بسیار تنشزای بیداری حین نگارش این متن تداعی کنندهی نقاشی فوق بود و با در نظر داشتن این ارتباط میتوان برای فهم بیشتر متن به نقاشی و برای فهم بیشترِ نقاشی به متن مراجعه کرد.
لینک مشاهدهی دومین فیلم این پروژه:
https://pep-web.org/browse/document/PEPGRANTVS.001.0016A
#رویا_در_عصر_همه_گیری #خاطرات_شب #ویلفرد_بیون #فروید #تفسیر_رویا #تفسیر_خواب #خاطرات_شب #رایش_سوم_رویاها
[1] third reich of dreams , by Charlotte Beradt
[2] wilfred bion
[3] memory 1948
پس ماندههای روز (رویاهای دوران قرنطینه)
بین آپریل 2020 تا مارچ 2021، گروه کوچکی از دانشجوهای تحصیلات تکمیلیِ واحدِ روانکاویِ دانشگاه لندن[1] شروع به جمع آوری رویاهای دوران قرنطینهی همگانی کردند. ماحصلِ این کوششها، الهام بخش ساخت سه انیمیشن شد که با نظر به بیش از پانصد رویای ثبت شده توسط عموم مردم در دوران قرنطینه ساخته شده بود. در ادامه ضمن بررسی نخستین انیمیشن از این سهگانه به برخی از فرمها و احساسات بیان شدهی مشترک در این مجموعه رویاها، و به موازات آن تجربیات شخصیِ زیگموند فروید از جنگ جهانی اول و پاندمی آنفلوانزایِ 1918، و چگونگی اثر این تجربیاتِ تروماتیک بر شکل گیری نظریه تفسیر خواب او میپردازیم.
“بخدا میتوانستم در پوست گردویی محصور باشم و خود را شاه سرزمینی بیکران بدانم، اگر این نمیبود که خوابهای بد میدیدم.” (هملت)
یک مطالعه ی موردی بسیار ساده (نوشته شده توسط آی.دی. هورا)
تمهیدات
بهترین روش برای آموختن تکنیک روانکاوی اینست که به خودتان اجازه دهید روانکاوی شوید. درست مثل یادگرفتن شنا، کار زیادی از پیش نمیرود تا زمانی که شما از اطلاعات تئوریتان فراتر روید و جرأت شیرجه زدن پیدا کنید تا خودتان متوجه چرایی و چگونگی مسئله شوید…
مهم نیست که ما چقدر تلاش به ساده سازی امور کرده باشیم، وقتی که افراد ناآشنا با تکنیک روانکاوی را با کیسهای تحلیل شده مواجه میکنیم، همواره باید درنظر داشته باشیم که کلمات و جملات به تنهایی هرگز نمیتوانند جایگزین تجربهی زندهیِ فرد از خودکاوی شوند و خوانندگان این متن نیز حتماً به این اشکال واقفاند.
یک نمونه ازیک تحلیل موفقِ ضبط شده میتواند تا حدودی ما را با تکنیک روانکاوی آشنا کند. در ادامه بی هیچ ادعایی مبنی بر پایان روند تحلیل مصادیقی از یک مورد تحلیل به تصویر کشیده خواهد شد.