مراجع و تکنیک های یک روزه
گفتگوی مراجع
صدای تق تق در به گوش رسید، مراجع به اتاق درمان وارد شد و در حالی که لبخند تلخی بر لب داشت خودش را معرفی کرد. با قامت تکیده و بدنی آویزان به طرف مبل حرکت کرد و به آرامی نشست. چهره ی خسته ای داشت، گویی توان صحبت و گفتگو را نداشت. لحظاتی سکوت سنگینی اتاق را فرا گرفت تا اینکه مراجع با آه سوزانی این سکوت را شکست و گفت: خانم دکتر من به ته خط رسیدم. از این همه ظلمی که بقیه بر من اعمال می کنند خسته شدم، احساس می کنم به بن بست رسیدم و دیگر قادر به ادامه ی زندگی نیستم. لطفاً به من راه حلی دهید تا از این برزخی که در آن اسیر هستم، نجات یابم. سالهاست که به درمانگران زیادی مراجعه کردم و همگی راهکارهایی به من ارائه کردند، اما من نتوانستم به بهبودی دست یابم.